آخرین مطالب
امکانات وب
گفتم امروز به طرز وحشتناکی قاطی کردم؟ خیلی خونواده نیکوکاری داریم ما چون؛ فکر میکنن هر چیزی رو که شیش ماه بذاری اونور دیگه نمیخوای و اونا می تونن وردارن به نزدیک ترین آدم یا محلِ ممکن اهدا کنن! شیش تا اطلسِ دایناسورای من به انضمام (؟) یه عالمه عکس که خودم خیلی ناشیانه اسکن کرده بودم رو دادن به کتابخونه مدرسه مهدی اینا؛ من واقعا نمیفهمم چند درصد بچه های زیر دوازده سال میتونن اونقدر عاشق تیرانوسورس باشن که بخوان همه چیو راجبش بدونن و چند درصدشون اون کلمات لاتین رو میفهمن و چند درصدشون اصلا پا میشن میرن کتابخونه و بین اون کتاب ها چششون دنبال تی رکسِ دوست داشتنیِ منه!!! لعنت و ننگ و نفرین به این زندگی
از اون همه کتابی که با خونِ دل با پول تو جیبی هام خریده بودم فقط چار جلدیای کمپبل و سولومون مونده؛ تمام زندگی من رو اهدا کردن و مهدی جاشون رو توی کتابخونه با تفنگ و ماشین و ربات های لعنتیش پر کرده و من متنفرم از زندگی ای که توش اطلس دایناسوری وجود نداره؛ کنار هر دایناسور بیست سی تا عکس دیگه رو منگنه کرده بودم، به جز تی رکس و براکیوسورس که از هر کدوم نزدیک به دویست تا عکس داشتم؛ جدا دلم میخواد برم اون مدرسه رو رو سرشون خراب کنم و کتابامو پس بگیرم :|
همین جا قسم میخورم که تو سال نود و شیش یه بار دیگه همه اون کارهایی رو که در طول سه سال راهنمایی کردم و به جمع آوری اون مجموعه عظیم انجامیده بود رو دوباره انجام بدم به علاوه اینکه یه پازل بزرگ هم از تی رکس خواهم خرید تا این آتیشی رو که امروز به جونم انداخته شد، خاموش کنم :|
گفتم سرما خوردم؟ از اونا که پدر آدم رو درمیاره و صدا رو به مدت دو سه روز ناپدید میکنه و عملا آدم دیس ایبل میشه و هر سرفه مساویه با دردِ شدید تو قسمت دنده ها حدودا دنده شیش تا دوازده :|
گفتم طاعون خیلی حوصله سر بره و تموم نمیشه؟ ولی نمیشه از خوندنش دست کشید! حوصله سر بره چون لحنش غرقت نمیکنه و جذابه چون طاعون جذابه و فکر کردن به همچین فاجعه ای میتونه غرقت کنه
+ خوشبخت شو رفیق! بیست اسفند هر چند برای من زهرمار بود ولی خب تلخیش به شیرینیِ نامزدیِ تو در :) دیشب گفتی تو وبلاگ دنبال اسمت میگشتی و من نشد که بگم این وبلاگ یه عالمه پست منتشر نشده داره! خوشبخت شو عزیزم، همین :)
ما را در سایت این داستان: جدا وات دو یو وانت؟ دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 2nafashaye-noghrei6 بازدید : 159