کی میرسد باران؟

ساخت وبلاگ


روزگاری بود

روزگار تلخ و تاری بود؛

بختِ ما چون روی بدخواهانِ ما تیره؛

دشمنان بر جانِ ما چیره

شهر سیلی خورده هذیان داشت

بر زبان بس داستان های پریشان داشت؛

زندگی سنگ و سیه چون سنگ؛

روز بدنامی؛

روزگارِ ننگ


+ عکس از اینجا

++ شعر از سیاوش کسرایی

+++ شایدم ما یه قصه ایم که یه بابابزرگِ پیر داره برای نوه هاش تعریف میکنه! فقط نمیدونم چرا اینقد تلخ روایتش میکنه

++++ صبح میشه این شب؟ میگن که میشه

این داستان: جدا وات دو یو وانت؟...
ما را در سایت این داستان: جدا وات دو یو وانت؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2nafashaye-noghrei6 بازدید : 166 تاريخ : دوشنبه 4 بهمن 1395 ساعت: 6:36