بگذر و نگذر!

ساخت وبلاگ

٢٢٤. لقبِ پدر جدِ خلاصه نویسیِ ایران رو با افتخار تقدیم میکنم به خودم که ده روز قبل امتحان همچنان دارم خلاصه می نویسم و به حداقل یک ماه زمان برای خوندن خلاصه هام نیازمندم :|


٢٢٥. من فکر میکردم آناتومی فقط یه بار پدر آدمو درمیاره ولی اشتباه می کردم؛ آناتومی بارها و بارها می تونه به راحتی این کارو بکنه!!!

٢٢٦. میگه همه فلانی ها رو فلان عصب، عصب دهی میکنه به جز این و این و این و این و این که از اون و اون و اون و اون و اون عصب می گیرن :|

٢٢٧. یه ماشینه هست که متوجه شدم هر شب حول و هوش یک دو از کوچه رد میشه؛ با ولوم شونصد و آهنگ "آخرشم تا آخرِ شب من موندم اون خاطرات و فلان و بیسار"! هر شبا، هرشب! لعنتی خب این چیه گوش میکنی؟ یه آهنگ دیگه نداری واقعا؟ آخه چرا این همه غصه میخوری؟ بابا جوونی هنو بیا برو سر زندگیت دیوونمون کردی :|

٢٢٨. واحد روبه رویی یه پسر شیش هفت ساله دارن که جهت یابیش در حد یه بوقلمونِ مرده ست :| همیشه اول میاد زنگ ما رو میزنه؛ تازه نق هم میزنه قبل وا شدن در که من از مدرسه میام خسته ام چرا اینقد دیر وا میکنی :|

٢٢٩. غمِ امتحان خورم یا فراقِ یار کشم یا چی؟ تایم اوت لعنتی؛

٢٣٠. وینتر ایز کامینگ متاسفانه و غمِ ماجرا اینجاست که چیزی برای ذخیره کردن وجود نداره 
این داستان: جدا وات دو یو وانت؟...
ما را در سایت این داستان: جدا وات دو یو وانت؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2nafashaye-noghrei6 بازدید : 162 تاريخ : سه شنبه 17 اسفند 1395 ساعت: 2:22