#ببین_بچه

ساخت وبلاگ

ببین بچه درسته که مهم مسیره و گور پدرِ مقصد؛ البته خب میدونی مشکل اینجاست که مسیر بالاخره یه جایی تموم میشه و مسیری که بعدِ مقصد ادامه داره له و لورده ت میکنه!! میفهمی چی میگم؟ میگم اینایی که خیلی عاقلن، یه مشت ترسوئن! تو نباش؛ خیلی عاقل که باشی فک کنم زندگیت شبیه راه رفتن آهسته تو پیاده روِ یه خیابون خلوته؛ تو برو لب ساحل زیر بارون بدو، بعضی وختا سر به هوا بدو حتی! 

البته میدونی بچه؛ من هیچ تضمینی بابت روزای بعدِ تموم شدن مسیر بهت نمیدم! پدرت درمیاد بچه؛ باور کن؛ ولی فک نکنم پشیمون شی، یعنی تو پیاده رو هم که راه بری یه عالمه خاطره از ساحل بارونی داری! بعد اونجاست که با دست و بال شیکسته میشینی پای کتابات، شت و پت بچه، شت و پتا! میشینی و میگی من هزار بار دیگه هم که به دنیا بیام میرم لبِ اون ساحله میدوم، سر به هوا میدوم و میخورم به همون سنگه، دستم میشکنه، ولی به درک! خوب شد که دویدم؛
بچه این کلمه ی بیخود روحِ بکر و عاطفه ی بکر و جسمِ بکر و کوفت و زهرمارِ بکر رو بذا برن به جهنم! حیفه همینجوری آکبند بری زیر خاک قربونت برم؛
میدونی اولش اومدم بهت بگم درسته مهم مسیره نه مقصد، ولی حواستو جم کن و عاقل باش و از این دری وریا؛ ولی نشد بچه، دلم نیومد بترسونمت از دویدن لب ساحل و دست و بال شیکسته نشستن پای درس و کتاب و زندگی
البته بچه مواظب باش به درست لطمه نخوره ها :دی
این داستان: جدا وات دو یو وانت؟...
ما را در سایت این داستان: جدا وات دو یو وانت؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2nafashaye-noghrei6 بازدید : 177 تاريخ : سه شنبه 17 اسفند 1395 ساعت: 2:22